خنده بازار
بخند تا دنیا بهت بخنده...... :D
درباره وبلاگ


می گویند : شاد بنویس ... نوشته هایت درد دارند! و من یاد ِ مردی می افتم ، که با کمانچه اش ، گوشه ی خیابان شاد میزد... اما با چشمهای ِ خیس ... !!
نويسندگان
پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 10:6 :: نويسنده : مهران مافی

  شباهت زندگی من و اینشتین در این هست که هر دو بچگیهامون خنگ بودیم

.

.

.

ولی خب از وسطهای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه!

پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 10:1 :: نويسنده : مهران مافی

  اگر مایلید با یک آمریکایی ازدواج کنیدبه نکات زیر توجه کنید.. . . . . . . . . .  
.
.
.
خاک بر سرتون مگه مایلید؟
پس آرمانهای امام راحل چی میشه؟
اجنبی پرست ! 
معتاد،
شیطان پرست....

پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 9:48 :: نويسنده : مهران مافی

  فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.‎
‎ روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.‎
‎ فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.‎
‎ فرعون پرسید کیستی؟‎
‎ ناگهان دید که شیطان وارد شد.‎
‎ شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلاشد!‎
‎ بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟‎
‎ پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟‎
‎ شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.‎
‎..

پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, :: 9:41 :: نويسنده : مهران مافی

  فرد دروغگویی می میرد و به جهان آخرت می رود.‎
‎ در آنجا مقابل دروازه های بهشت می ایستد سپس دیوار بزرگی می بیند که ساعت های مختلفی‎ روی آن قرار گرفته بود.‎
‎ از یکی از فرشتگان می پرسد:‎
‎ «این ساعت ها برای چه اینجا قرار گرفته اند؟» فرشته پاسخ می دهد:‎
‎ «این ساعت ها ساعت های دروغ سنج هستند و هر کس روی زمین یک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد یک دروغ بگوید عقربه ساعت یک درجه جلوتر می رود.»‎
‎ مرد گفت:‎
‎ «چه جالب آن ساعت کیه؟»! فرشته پاسخ داد: «مادر ترزا، او حتی یک دروغ هم نگفته بنابراین ساعتش اصلا حرکت نکرده است.»‎
‎ مرد دوباره گفت:‎
‎ «وای باور کردنی نیست، خوب آن یکی ساعت کیه؟» فرشته پاسخ داد: «ساعت آبراهام لینکلن (رئیس جمهور سابق آمریکا) عقربه اش دوبار تکان خورد»!‎
‎ فرشته گفت:‎
‎ «خیلی جالبه راستی ساعت من کجاست؟» فرشته پاسخ داد: «آن در اتاق کار سرپرست فرشتگان است‎
‎ و از آن بعنوان پنکه سقفی استفاده می کنند..

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 7:53 :: نويسنده : مهران مافی

 یارو اومده میگه :

ضربه ی روحی که یخچال خالی به من وارد میکنه

حتی عشق دوران جوانی ام نتونست وارد کنه

.....

احتمال ایشون تا حالا آبنبات چوبی نخورده که آخرش آدامس نداشته باشه.... :|

اگر نه میفهمید ضربه روحی ینی چی

آره داداش

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 7:53 :: نويسنده : مهران مافی

  من از دور خیلی شبیه براد پیتم !

.

.

.

.

.

.

.

.

.

البته خیلی دور . . .

تو مایه های ۴-۵ کیلومتر!

شایدم بیشتر :|

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 7:52 :: نويسنده : مهران مافی

  دانشجوی عزیز!

دوست تحصیل کرده‌ی من!

شومایی که فردا می‌خواین دکتر و مهندس این مملکت بشین!
وااااقعا نمی‌دونی تو کلاس باس موبایلت رو خاموش کنی؟
یعنی شعورت نمي‌كشه نکبت،

نمی‌بینی خوابیم؟!!!

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 7:51 :: نويسنده : مهران مافی

  ﻣﻦ "ﺷﺨﺼﺎ" ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﺸﺖ خشخاش ﻣﯿﮑﻨﻢ ،

 

ﻻﺍﻗﻞ ﻓﺮﺩﺍﮐﻪ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪﻡ ﺑﮕﻢ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ!!!

 

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 7:50 :: نويسنده : مهران مافی

  ما یه رسم خانوادگی داریم اونم اینه که وقتی سفره غذا رو پهن می کنیم یا آب میاریم لیوان نمیاریم یا لیوان میاریم آب نمیاریم …
این رسم در کل فامیل ما هستش و نسل به نسل منتقل میشه!!!
 

سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 7:48 :: نويسنده : مهران مافی

  چند وقت پیش یکی از آشنا ها اس ام اس داده که :

 

"جاده جوانی لغزنده است زنجیر ایمان را ببندیم "

منم جواب دادم که :

"ما ماشین نداریم داریم از شانه خاکی جاده ي جوانی پیاده گز می کنیم "