خنده بازار
بخند تا دنیا بهت بخنده...... :D
درباره وبلاگ


می گویند : شاد بنویس ... نوشته هایت درد دارند! و من یاد ِ مردی می افتم ، که با کمانچه اش ، گوشه ی خیابان شاد میزد... اما با چشمهای ِ خیس ... !!
نويسندگان
سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : مهران مافی

  ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﺒﺮﻣﺘﻮﻥ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ .ﺩﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﺭﺭﺭﺭ

.
.

.
.

.
.

.
.
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ 
.ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﻣﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ.ﻣﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻥ…ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ…

ﺑﯿﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﺸﻮﺭﺭﺭﺭ :|

سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : مهران مافی

 حدوداً .دو سه ماهم بود که

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

انتظار ندارید که یادم بیاد چی شده بوده؟.نه خداییش از من انتظار دارید؟


.والا یادم نمیاد!!!

سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : مهران مافی

 بچه بودیم هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آینه آینه

حالا اگه جرات داری به بچه های امروزی فحش بده

یه چیزی جوابتو میده که باید معنیشو از .بابات بپرسی :|

سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 19:44 :: نويسنده : مهران مافی

 در یكی از دانشگاه‌های تورنتو (کانادا) مد شده بود دخترها وقتی می‌رفتند توی دستشویی،

بعد از آرایش کردن آینه را می‌بوسیدن تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه.

مستخدم بی چاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود.

برای همین، موضوع را با رئیس دانشگاه در میان گذاشت.

فردای آن روز رئیس دانشگاه تمام دخترها را جمع كرد جلوی دستشویی و گفت:

.کسانی که این کار را می‌کنند

خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت می‌کنند.

حالا برای این که شما ببینید پاک کردن جای رژ لب چه قدر سخته،

مستخدم یک بار جلوی شما آینه را پاک می‌کنه.

مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد توی آب توالت فرنگی، وقتی


دستمال خیس شد، شروع کرد به پاک کردن آینه


و از اون به بعد دیگه هیچ کس آینه‌ رو نبوسید!

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : مهران مافی

 قاضي به غضنفر :
چرا 8 نفر رو با ماشين زير گرفتي كشتي ؟
غضنفر : والله اقاي قاضي تو سرازيري با 150 تا سرعت داشتم ميرفتم يهو ديدم روبروم بن بسته ، سمت .چپ 1 نفر وايساده بود ، سمت راست 7 نفر ،
گفتم جهنم 
.ماشين رو بگيرم سمت چپ باز يه نفرو زير بگيرم بهتر از 7 نفره ،
اقا من ماشينو گرفتم سمت اون يه نفر ،
اونم فرار كرد
. به سمت 7 نفر، منم دنبالش ..... :))

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : مهران مافی

 چشمتون روز بد نبينه.
چند وقت پيش تو بيمارستان بوديم كه يه پسر جووني رو با عجله آوردن تو اورژانس.
از يكي از همراهاش پرسيدم كه چش شده بود؟
اونم گفتش كه آقا اين جوون عاشق يه دختري شده بود و خيلي اينو ميخواست.
دختره هم اينو خيلي ميخواست و قرار بود با هم ازدواج كنن.
حتي قرار مدار .عروسيشونم گذاشته بودن.
كه يهو دختره زد زير همه چيو با يه پسر ديگه اي گذاشت رفت.
اين بيچاره هم تا اينو شنيد حالش اصلا يه جور ديگه اي شد.
پا شد رفت 100ccبه خودش بنزين تزريق كرد و حالو روزش شد اين
آقا بگذريم پسره كه تو اغما بود بعده دو هفته به هوش اومد.
ما هم تو بيمارستان بوديم كه يه دختر جووني اومد با يه دسته گل رفت تو اتاق پسره واسه ملاقات.
پسره تا چشاشو باز كرد ديد بله همون خانوميه كه اينو قال گذاشته و رفته .
خلاصه آقا پسره كه خون جلوي چشاشو گرفته بود دستشو انداخت و يه چاقويي كه
واسه باز كردن در كمپوت بغل دستش بود
. رو برداشت و سرم هارم از روي دستش كند و افتاد دنبال دختره.
دختره هم كه خيلي ترسيده بود با يه جيغ وحشتناك از اتاق زد بيرون
و پشت سرش هم پسره با يه چاقويي تو
. دستش....
پسره دختره رو دنبال كرد تارسيد به ته سالن بيمارستان.
وقتي كه ديد هيچ راه فراري نداره تسليم شد و خودشو به ديوار سالن تكيه داد
و در حالي كه به شدت گريه ميكرد با حالت التماس به پاي پسره افتاده بود
كه يهو پسره چاقو رو برد بالا تا بكوبه به قلب دختره
بازم چشمتون روز بد نبينه
پسره چون فقط 100ccبه خودش بنزين زده بود يهو بنزين تموم كرد و افتاد رو زمين......!!!! :دی

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : مهران مافی

 ﻓﮑﺮﺷﻮ ﺑﮑﻦ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﻓﮑﺮﺗﻮ
ﺑﺨﻮﻧﻪ
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺮ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺁﺑﺪﺍﺭ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯼ !

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : مهران مافی

 ما دیوارای خونمون نازکه صدای طبقه پایین میاد بالا. !!
امروز 
.ظهر همسایمون 3 - 4 تا عطسه کرد پشت .هم ،بابام داد زد عافیت باشه !
یهو صداش اومد 
.میگه : نوکــــــــــــــــــرم!!! ! ! ! !
من : :-|
بابام : :))
مامانم : :-O

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 18:10 :: نويسنده : مهران مافی

 دختره میگه:اومدم بپیچم دستم خورد به برف پاک کن واسه اینکه جلوی پسرای دانشگاه ضایع نشم آب پاشم زدم!
.
.
رفیقش میگه: این که چیزی نیست

من موقع .راه افتادن خاموش کردم پیاده شدم کاپوت رو زدم بالا الکی به امداد خودرو هم زنگ زدم

و منتظرشون وایسادم...

.

.

.
همچین برگ برنده هائی مارو به 75 میلیون رسوندن.

دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 18:8 :: نويسنده : مهران مافی

حجت الاسلام و. المسلمین. آیت الله جنتی. صبح امروز دار فانی را تمدید کرد ..... :|